با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شاید بتوان گفت که پاییز زیباترین فصل سال می باشد که همواره الهام بخش شاعران، نویسندگان و ادیبان بوده است. پاییز اغلب در متن ها و شعر ها با تنهایی، غم و اندوه و افسردگی همراه بوده است.
بیچاره پاییز …
دستش نمک ندارد!
این همه باران به آدم ها می بخشد اما
همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او می زنند …
خودمانیم …
تقصیر خودش است؛
بلد نیست مثل “بهــار” خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه
سال تحویلی را هدیه دهد!
سیاست “تابستان” را هم ندارد که
در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند …
بیچاره …
بخت و اقبال “زمستان” هم نصیبش نشده که
با تمام سردی و بی تفاوتی اش این همه خواهان داشته باشد!
او “پاییز” است رو راست و بخشنده!
ساده دل فکر می کند اگر تمام داشته هایش را
زیر پای آدم ها بریزد، روزی … جایی … لحظه ای …
از خوبی هایش یاد می کنند!
خبر ندارد آدم ها، روراست بودن و بخشنده بودنش را
به پای محبتش نمی گذارند …
عادت آدم ها همین است …!
یکی به این پاییز بگوید آدم ها یادشان می رود که
تو رسم عاشقی را یادشان داده ای!
دست در دست معشوقه ای را
پا بر روی برگ هایت می گذارند و می گذرند
تنها یادگاری که برایت می ماند …
“صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست” …!
ناراحت نباش پاییز!
این مردم سال هاست به هوای بارانی می گویند … خراب!